تو خواب و بیداری بودم .

خوابه خواب نبودم!بیدار هم نبودم چشمام و نمیتونستم باز کنم.

قبل خوابم یه مداحی گوش کرده بودم از آقای مهدی مختاری به اسم سلام آقا.

غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست.

چی کم دارم؟!تو رو دارم حواسم نیست.

حسابی که آرامش گرفته بودم

گفت چشمات و ببند تصور کن روبروی ضریحی 

سلام آقا، که الان، روبروتونم.

من ایستادم.

زیارتنامه میخونم.

خیلی دوس داشتم این مداحی و 

دقیقا ساعت5صبح بود تو همون حالی بودم که خط اول توصیف کردم

تو رویای خودم رفتم بین الحرمین

رفتم حرم حضرت عباس اباهتش همیشه تمام وجودم و میگیره،تمام وجودم شرمنده و خجالت زده بود،سر به زیر اذن ورود گرفتم

و از حرم اومدم بیرون.

تو بین الحرمین قدم میزدم روبروی حرم امام حسین با خودم میخوندم

سلام آقاااااا که الان رو بروتونم.

رفتم داخل حیاط حرم چراغ های قرمز

ورودی حرم قتلگاست دلم میخواست جیغ بکشم تصورش هم دیوانه کننده بود

یه فضای خالی با نور قرمز جایی که.از اسمش پیداست تحمل ندارم و سریع میرم داخل

حرم یکی از دوستداران اقاست جلوی در زیارت میکنم عاشق که باشی جات پیش خود خودشونه هرکس بخواد امام و زیارت کنه به معشوقه و غلامشون سرمیزنه.

به حال اون آقا حسرت میخورم و رد میشم.

چشمام به ضریح قشنگشون میفته

انگار که بگن بیا تو آغوشم فقط دلم میخواد بری خودت و برسونی به ضریح و دلت آروم بگیره

بعد بری دنج ترین گوشه دنیا و بگی .

 غلط گفتم گه چیزی توی کاسم نیست.

چی کم دارم؟!تو رو دارم حواسم نیست

بعد با یه سرمستی ای روزت و شروع کنی.

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

کاش امسال خدا رزق مراهم بنویسد اربعین پای پیاده سفر کرببلا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tricia یک استکان چای داغ Jessica Bazzargol_sofal@ chbsport Pary Marketing and Sales فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه موج دریا کلینیک فیزیوتراپی