یا من ارجوه لکل خیر.

شاید قبل از اینکه برم پیش جراح ترسم این بود که دکتربگه باید رودها هام تخلیه بشه و یه کیسه بهم وصل کنن!

وقتی دکتر گفت حساس ترین نقطه رودست ،و نمیشه فعلا بهش دست زد قاعدتا باید ترس از عمل تموم میشد

اما یه ترس دیگه جایگزینش شد

ترس از پیشروی زخم:'(

این زخم انتهای روده بزرگم اگه پیشروی کنه میاد بالا و کل روده بزرگ و درگیر میکنه و بعد به روده کوچیک حمله میکنه بعد مری و معده و حلق

من به اینها فکر نمیکنم ،پشت هر پلک زدنم، پشت هر دلپیچه و دردم، پشت هر بیخوابی ،پشت هر سحرخیزی ناشی از درد یه ترسی در من خوابیده

من و به روزای خوبم برگردون.

شاید همین الان تو زندگیتون هیچ اتفاق خاصی نیفتاده باشه 

یه روز تکراری باشه براتون و کلافه باشید از این روزمرگی 

میخوام بهتون بگم میتوتست اتفاق بدی براتون بیفته چس برای روزهای بی اتفاق و کسل کننده تون شاکر خدا باشید.

چقدر گله داشتم از اینکه هرروزم تکراریه خدایا من و برگردون به روزایی که تکراری بود

دعا کنید اضطرابام کم بشه.

این اضطراب تحمیلیه ،دلشوره داشتید همتون وقتی دلت مثل سیر وسرکه میجوشه 

دل من خود بخود درحال جوشیدنه

شاید این جوشیدنه این ترس هارو با خودش میاره 

و میشه بغض و در اخر فریادو اخرین مرحله اشک

خدایا به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاااااااااااجم



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پانصد لطیفه در باره بی حجابی برج خنک کننده رسام سرما Quentin Heather Tiffany وبلاگ علی نیکخواه سخنور sunami تابلوسازی آریانا